رده:آثار سیف فرغانی
صفحهها در ردهٔ «آثار سیف فرغانی»
۱۷۷ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۱۷۷ صفحه دارد.
س
- سیف فرغانی (غزلها)
- سیف فرغانی (غزلها)/آن نگاری کو رخ گلرنگ داشت
- سیف فرغانی (غزلها)/آنچه ز تست حال من گفت نمیتوانمش
- سیف فرغانی (غزلها)/آه درد مرا دوا که کند؟
- سیف فرغانی (غزلها)/از آن شکر که تو در پستهی دهان داری
- سیف فرغانی (غزلها)/از پسته تنگ خود آن یار شکر بوسه
- سیف فرغانی (غزلها)/از عشق دل افروزم، چون شمع همی سوزم
- سیف فرغانی (غزلها)/از لطف و حسن یارم در جمع گل عذاران
- سیف فرغانی (غزلها)/اگر خورشید و مه نبود برین گردون مینایی
- سیف فرغانی (غزلها)/اگر دل است به جان میخرد هوای تو را
- سیف فرغانی (غزلها)/الا ای شمع دل را روشنایی
- سیف فرغانی (غزلها)/ای بدل کرده آشنایی را
- سیف فرغانی (غزلها)/ای پستهی دهانت شیرین و انگبین لب
- سیف فرغانی (غزلها)/ای پستهی دهانت نرخ شکر شکسته
- سیف فرغانی (غزلها)/ای پیش تو ماه آسمان خیره
- سیف فرغانی (غزلها)/ای تو را تعبیه در تنگ شکر مروارید
- سیف فرغانی (غزلها)/ای چشم من از رخ تو روشن
- سیف فرغانی (غزلها)/ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
- سیف فرغانی (غزلها)/ای خجل از روی خوبت آفتاب
- سیف فرغانی (غزلها)/ای در سخن دهانت تنگ شکر گشاده
- سیف فرغانی (غزلها)/ای رخ تو شاه ملک دلبری
- سیف فرغانی (غزلها)/ای رخ خوب تو آفتاب جهان سوز
- سیف فرغانی (غزلها)/ای رفته رونق از گل روی تو باغ را
- سیف فرغانی (غزلها)/ای رقعهی حسن را رخت شاه
- سیف فرغانی (غزلها)/ای ز آفتاب رویت مه برده شرمساری
- سیف فرغانی (غزلها)/ای ز زلفت حلقهای بر پای دل
- سیف فرغانی (غزلها)/ای سعادت ز پی زینت و زیبایی را
- سیف فرغانی (غزلها)/ای سعادت مددی کن که بدان یار رسم
- سیف فرغانی (غزلها)/ای شده حسن تو را پیشه جهان آرایی
- سیف فرغانی (غزلها)/ای شکر لب نظری سوی من مسکین کن
- سیف فرغانی (غزلها)/ای صبا قصهی عشاق بر یار بگو
- سیف فرغانی (غزلها)/ای غم تو روغن چراغ ضمیرم
- سیف فرغانی (غزلها)/ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان
- سیف فرغانی (غزلها)/ای که از سیم خام تن داری
- سیف فرغانی (غزلها)/ای که تو جان جهانی و جهان جانی
- سیف فرغانی (غزلها)/ای که در باغ نکویی به تو نبود مانند
- سیف فرغانی (غزلها)/ای گشته نهان از من پیدات همی جویم
- سیف فرغانی (غزلها)/ای لب لعل تو را بنده بجان شیرینی
- سیف فرغانی (غزلها)/ای لب لعلت شکرستان من!
- سیف فرغانی (غزلها)/ای مرغ صبح بشکن ناقوس پاسبانان
- سیف فرغانی (غزلها)/ای منور به روی تو هر چشم
- سیف فرغانی (غزلها)/ای مه و خور به روی تو محتاج
- سیف فرغانی (غزلها)/ای نامهی نو رسیده از یار
- سیف فرغانی (غزلها)/ایا به حسن چو شیرین به ملک چون پرویز
- سیف فرغانی (غزلها)/ایا خلاصهی خوبان کراست در همه دنیی
- سیف فرغانی (غزلها)/ایا نموده دهانت ز لعل خندان در
- سیف فرغانی (غزلها)/این حسن و آن لطافت در حور عین نباشد
- سیف فرغانی (غزلها)/بپوش آن رخ و دلربایی مکن
- سیف فرغانی (غزلها)/بگشای لب شیرین بازار شکر بشکن
- سیف فرغانی (غزلها)/به رنگ خود نیم زان رو وز آن مو
- سیف فرغانی (غزلها)/بیا که بیتو مرا کار بر نمیآید
- سیف فرغانی (غزلها)/تا نقش تو هست در ضمیرم
- سیف فرغانی (غزلها)/تبارکالله از آن روی دلستان که توراست
- سیف فرغانی (غزلها)/ترکی است یار من که نداند کس از گلش
- سیف فرغانی (غزلها)/تنی داری بسان خرمن گل
- سیف فرغانی (غزلها)/تو را من دوست میدارم چو بلبل مر گلستان را
- سیف فرغانی (غزلها)/تو قبلهی دل و جانی چو روی بنمایی
- سیف فرغانی (غزلها)/جانا به یک کرشمه دل و جان همی بری
- سیف فرغانی (غزلها)/جانم از عشقت پریشانی گرفت
- سیف فرغانی (غزلها)/جرعهای می نخورده از دستش
- سیف فرغانی (غزلها)/چشم تو کو جز دل سیاه ندارد
- سیف فرغانی (غزلها)/چنان عشقش پریشان کرد ما را
- سیف فرغانی (غزلها)/چو بیند روی تو ای نازنین گل
- سیف فرغانی (غزلها)/چو روی تو گل رنگین ندیدم
- سیف فرغانی (غزلها)/چو شد به خنده شکر بار پستهی دهنش
- سیف فرغانی (غزلها)/چو هیچ مینکنی التفات با ما تو
- سیف فرغانی (غزلها)/چون برآمد آفتاب از مشرق پیراهنش
- سیف فرغانی (غزلها)/چون تو را میل و مرا از تو شکیبایی نیست؟!
- سیف فرغانی (غزلها)/حدیث عشق در گفتن نیاید
- سیف فرغانی (غزلها)/حق که این روی دلستان به تو داد
- سیف فرغانی (غزلها)/در حلقهی زلف تو هر دل خطری دارد
- سیف فرغانی (غزلها)/در سمن با آن طراوت حسن این رخسار نیست
- سیف فرغانی (غزلها)/در شهر اگر زمانی آن خوش پسر برآید
- سیف فرغانی (غزلها)/دردمندان غم عشق دوا میخواهند
- سیف فرغانی (غزلها)/دل بی رخ خوب تو سر خویش ندارد
- سیف فرغانی (غزلها)/دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است
- سیف فرغانی (غزلها)/دل در غم چون تو بیوفایی
- سیف فرغانی (غزلها)/دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل
- سیف فرغانی (غزلها)/دل سقیم شفا یابد از اشارت عشق
- سیف فرغانی (غزلها)/دلبرا حسن رخت میندهد دستوری
- سیف فرغانی (غزلها)/دلبرا عشق تو نه کار من است
- سیف فرغانی (غزلها)/دلم بربود دوش آن نرگس مست
- سیف فرغانی (غزلها)/دلم بوسه ز آن لعل نوشین خوهد
- سیف فرغانی (غزلها)/دوست سلطان و دل ولایت اوست
- سیف فرغانی (غزلها)/دوش در مجلس ما بود ز روی دلبر
- سیف فرغانی (غزلها)/دوشم اسباب عیش نیکو بود
- سیف فرغانی (غزلها)/دی مرا گفت آن مه ختنی
- سیف فرغانی (غزلها)/دی یکی گفت، که از عشق خبرها دارد،
- سیف فرغانی (غزلها)/رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
- سیف فرغانی (غزلها)/رفتی و نام تو ز زبانم نمیرود
- سیف فرغانی (غزلها)/زهی با لعل میگونت شکر هیچ
- سیف فرغانی (غزلها)/زهی خورشید را داده رخ تو حسن و زیبایی
- سیف فرغانی (غزلها)/شبی از مجلس مستان برآمد نالهی چنگش
- سیف فرغانی (غزلها)/طوطی خجل فروماند از بلبل زبانت
- سیف فرغانی (غزلها)/عشق تو زیر و زبر دارد دلم
- سیف فرغانی (غزلها)/عشق را حمل بر مجاز مکن
- سیف فرغانی (غزلها)/قند خجل میشود از لب چون شکرش
- سیف فرغانی (غزلها)/قومی که جان به حضرت جانان همی برند
- سیف فرغانی (غزلها)/کسی کو همچو تو جانان ندارد
- سیف فرغانی (غزلها)/کیست درین دور پیر اهل معانی
- سیف فرغانی (غزلها)/کیست کاندر دو جهان عاشق دیدار تو نیست
- سیف فرغانی (غزلها)/گر چه جان میدهم از آرزوی دیدارش
- سیف فرغانی (غزلها)/گر عیب کنی که زار مینالم
- سیف فرغانی (غزلها)/گر کسی را حسد آید که تو را مینگرم
- سیف فرغانی (غزلها)/مرا که در تن بیقوت است جانی خشک
- سیف فرغانی (غزلها)/مرا گر دولتی باشد که روزی با تو بنشینم
- سیف فرغانی (غزلها)/مرغ دلم صید کرد غمزهی چون تیر او
- سیف فرغانی (غزلها)/مست عشقت به خود نیاید باز
- سیف فرغانی (غزلها)/مشکل است این که کسی را به کسی دل برود
- سیف فرغانی (غزلها)/من ز عشق تو رستم از غم خویش
- سیف فرغانی (غزلها)/مه نکویی ز روی او دارد
- سیف فرغانی (غزلها)/نگار من چو اندر من نظر کرد
- سیف فرغانی (غزلها)/نگارا دل همی خواهد که عشقت را نهان دارد
- سیف فرغانی (غزلها)/نور رخ تو قمر ندارد
- سیف فرغانی (غزلها)/هر که در عشق نمیرد به بقایی نرسد
- سیف فرغانی (غزلها)/هلال حسن به عهد رخ تو یافت کمال
- سیف فرغانی (غزلها)/همچو من وصل تو را هیچ سزاواری هست؟
- سیف فرغانی (غزلها)/یار من خسرو خوبان و لبش شیرین است
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/آن خداوندی که عالم آن اوست
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای بلبل بوستان معقول
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای پادشاه عالم، ای عالم خبیر
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای پسر از مردم زمانه حذر گیر
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای تو را در کار دنیا بوده دست افزار دین
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای جان تو مسافر مهمان سرای خاک!
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای دل بنه سر و مکش از کوی یار پای
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای ز بازار جهان حاصل تو گفتاری
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای ز عکس روی تو چون مه منور آینه
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای ز لعل تو چاشنی قند و شکر
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای صبا با دم من کن نفسی همراهی
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای صبا گر سوی تبریز افتدت روزی گذر
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای قوم درین عزا بگریید
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای که اندر ملک گفتی مینهم قانون عدل
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای که ز من میکنی سال حقیقت
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای مرد فقر! هست تو را خرقهی تو تاج
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای هشت خلد را به یکی نان فروخته!
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ایا ندیده ز قرآن دلت ورای حروف!
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ایا نگار صدف سینهی گهر دندان
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ایا نموده ز یاقوت درفشان گوهر
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/با حسن چو لطف یار کردی،
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/برون زین جهان یک جهانی خوش است
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/بسی نماند ز اشعار عاشقانهی تو
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/به جای سخن گر به تو جان فرستم
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/به سوی حضرت رسولالله
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/به نزد همت من خردی ای بزرگ امیر!
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/بیا بلبل که وقت گفتن تست
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/چند گفتم که فراموش کنم صحبت یار
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/چو بگذشت از غم دنیا به غفلت روزگار تو
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/چو دلبرم سر درج مقال بگشاید
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/چه خواهد کرد با شاهان ندانم
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/حسن هر جا که در جهان برود
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/خسروا خلق در ضمان تواند
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/در شب زلف تو قمر دیدن
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/در عجبم تا خود آن زمان چه زمان بود
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/درین دور احسان نخواهیم یافت
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/دلا گر دولتی داری طلب کن جای درویشان
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/دلبرا تا تو یار خویشتنی
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/دنیا که من و تو را مکان است
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/دیده تحمل نمیکند نظرت را
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/زهی از نور روی تو چراغ آسمان روشن
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/زهی بر جمال تو افشانده جان گل
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/زهی رخت به دلم رهنمای اندیشه
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/زهی ز طرهی تو آفتاب در سایه
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/سزد که وزن نیارد به نزد گوهر سنگ
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/عروس چمن راست زیور شکوفه
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/عشق سلطان کرد بر ملک سخن رانی مرا
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/کم خور غم تنی که حیاتش به جان بود
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/که کرد در عسل عشق آن نگار انگشت
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/گر سایهی جمال تو افتد بر آفتاب
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ما را به بوسه چون بگرفتیم در برش
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ملک دنیا و مردمان در وی
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/من بلبلم و رخ تو گلزار
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/منم یارا بدین سان اوفتاده
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/نمیدانم که چون باشد به معدن زر فرستادن
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/هر که همچون من و تو از عدم آمد به وجود
- سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد