رده:غزلیات خاقانی
صفحهها در ردهٔ «غزلیات خاقانی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۴۰۴ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)خ
- خاقانی (غزلیات)
- خاقانی (غزلیات)/آب و سنگم داد بر باد آتش سودای من
- خاقانی (غزلیات)/آباد بر آن شب که شب وصلت ما بود
- خاقانی (غزلیات)/آتش عشق تو دید صبرم و سیماب شد
- خاقانی (غزلیات)/آتش عیارهای آب عیارم ببرد
- خاقانی (غزلیات)/آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او
- خاقانی (غزلیات)/آگه نهای که بر دلم از غم چه درد خاست
- خاقانی (غزلیات)/آمد نفس صبح و سلامت نرسانید
- خاقانی (غزلیات)/آن خال جو سنگش ببین، آن روی گندمگون نگر
- خاقانی (غزلیات)/آن دم که صبح بینش من بال برگشاد
- خاقانی (غزلیات)/آن را که غمگسار تو باشی چه غم خورد
- خاقانی (غزلیات)/آن زمان کو زلف را سر میبرد
- خاقانی (غزلیات)/آن کز می خواجگی است سرمست
- خاقانی (غزلیات)/آن کو چو تو دلربای دارد
- خاقانی (غزلیات)/آن لعل شکر خنده گر از هم بگشایی
- خاقانی (غزلیات)/آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
- خاقانی (غزلیات)/آنچه تو کردی بتا نه شرط وفا بود
- خاقانی (غزلیات)/آنچه عشق دوست با من میکند
- خاقانی (غزلیات)/آنها که محققان راهند
- خاقانی (غزلیات)/آواز حسنت ای جان هفت آسمان بگیرد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت اندر جهان فتاد
- خاقانی (غزلیات)/آوازهی جمالت چون از جهان برآمد
- خاقانی (غزلیات)/اذا ما الطیر غنت فیالصباح
- خاقانی (غزلیات)/اری فیالنوم ما طالت نواها
- خاقانی (غزلیات)/از این ده رنگتر یاری نپندارم که دارد کس
- خاقانی (غزلیات)/از بوالعجبی هردم رنگ دگر آمیزی
- خاقانی (غزلیات)/از تف دل آتشین دهانم
- خاقانی (غزلیات)/از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
- خاقانی (غزلیات)/از دو عالم دامن جان درکشم هر صبحدم
- خاقانی (غزلیات)/از دهر غدر پیشه وفائی نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از روی تو فروزد شمع سرای عیسی
- خاقانی (غزلیات)/از زلف هر کجا گرهی برگشادهای
- خاقانی (غزلیات)/از عشق دوست بین که چه آمد به روی من
- خاقانی (غزلیات)/از کف ایام امان کس نیافت
- خاقانی (غزلیات)/از گشت چرخ کار به سامان نیافتم
- خاقانی (غزلیات)/از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
- خاقانی (غزلیات)/از هستی خود که یاد دارم
- خاقانی (غزلیات)/ازین ده رنگتر یاری نپندارم که کس دارد
- خاقانی (غزلیات)/افدی بنفس من بدت فیالمهد عنی غافله
- خاقانی (غزلیات)/الصبوح ای دل که ما بزم قلندر ساختیم
- خاقانی (غزلیات)/امروز دو هفته است که روی تو ندیدم
- خاقانی (غزلیات)/اندرآ ای جان که در پای تو جان خواهم فشاند
- خاقانی (غزلیات)/انصاف در جبلت عالم نیامده است
- خاقانی (غزلیات)/اول از خود بری توانم شد
- خاقانی (غزلیات)/اهل بر روی زمین جستیم نیست
- خاقانی (غزلیات)/ای آتش سودای تو خون کرده جگرها
- خاقانی (غزلیات)/ای از پی آشوب ما از رخ نقاب انداخته
- خاقانی (غزلیات)/ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان
- خاقانی (غزلیات)/ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
- خاقانی (غزلیات)/ای برقرار خوبی، با تو قرار من چه
- خاقانی (غزلیات)/ای پار دوست بوده و امسال آشنا
- خاقانی (غزلیات)/ای ترک دلستان ز شبستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای تماشاگه جان بر طرف لالهستان تو
- خاقانی (غزلیات)/ای جفت دل من از تو فردم
- خاقانی (غزلیات)/ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده
- خاقانی (غزلیات)/ای دل آن زنار نگسستی هنوز
- خاقانی (غزلیات)/ای دل ای دل هلاک تن کردی
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به جفات جان نهاده
- خاقانی (غزلیات)/ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است
- خاقانی (غزلیات)/ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری
- خاقانی (غزلیات)/ای راحت جانها به تو، آرام جان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای رخ نورپاش تو پیشه گرفته دلبری
- خاقانی (غزلیات)/ای زیر نقاب مه نموده
- خاقانی (غزلیات)/ای سرو غنچه لب ز گلستان کیستی
- خاقانی (غزلیات)/ای صبح مرا حدیث آن مه کن
- خاقانی (غزلیات)/ای قول دل به رفیعالدرجات
- خاقانی (غزلیات)/ای قوم الغیاث که کار اوفتادهایم
- خاقانی (غزلیات)/ای لعل تو پردهدار پروین
- خاقانی (غزلیات)/این چه شور است آخر ای جان کز جهان انگیختی
- خاقانی (غزلیات)/این خود چه صورت است که من پایبست اویم
- خاقانی (غزلیات)/این عشق آتشینم دود از جهان برآرد
- خاقانی (غزلیات)/با او دلم به مهر و محبت نشانه بود
- خاقانی (غزلیات)/با بخت در عتابم و با روزگار هم
- خاقانی (غزلیات)/با درد تو کس منت مرهم نپذیرد
- خاقانی (غزلیات)/با کفر زلفت ای جان ایمان چه کار دارد
- خاقانی (غزلیات)/با هیچ دوست دست به پیمان نمیدهی
- خاقانی (غزلیات)/با یاد تو زهر بر شکر خندد
- خاقانی (غزلیات)/باز از کرشمه زخمهی نو در فزودهای
- خاقانی (غزلیات)/باز از نوای دلبری سازی دگرگون میزنی
- خاقانی (غزلیات)/باغ جان را صبوحی آب دهید
- خاقانی (غزلیات)/بانگ آمد از قنینه کباد بر خرابی
- خاقانی (غزلیات)/بتی کز طرف شب مه را وطن ساخت
- خاقانی (غزلیات)/بخت بدرنگ من امروز گم است
- خاقانی (غزلیات)/بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد
- خاقانی (غزلیات)/بر دیده ره خیال بستی
- خاقانی (غزلیات)/بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن
- خاقانی (غزلیات)/بر سر کرشمه از دل خبری فرست ما را
- خاقانی (غزلیات)/بر سر من نامده است از تو جفاجوی تر
- خاقانی (غزلیات)/بر سریر نیاز میغلطم
- خاقانی (غزلیات)/برون از جهان تکیه جایی طلب کن
- خاقانی (غزلیات)/بس سفالین لب و خاکین رخ و سنگین جانم
- خاقانی (غزلیات)/بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
- خاقانی (غزلیات)/بستهی زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او
- خاقانی (غزلیات)/بگشا نقاب رخ که ز ره بر در آیمت
- خاقانی (غزلیات)/بوسه گه آسمان نعل سمند تو باد
- خاقانی (غزلیات)/بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس
- خاقانی (غزلیات)/به باغ وصل تو خاری، رقیب صد ورد است
- خاقانی (غزلیات)/به جائی رسید عشق که بر جای جان نشست
- خاقانی (غزلیات)/به خرد راه عشق میپوئی
- خاقانی (غزلیات)/به دو میگون لب و پسته دهنت
- خاقانی (غزلیات)/به رخت چه چشم دارم که نظر دریغ داری
- خاقانی (غزلیات)/به زبان چرب جانا بنواز جان ما را
- خاقانی (غزلیات)/به صفت، عاشق جمال توایم
- خاقانی (غزلیات)/به کوی عشق تو جان در میان راه نهم
- خاقانی (غزلیات)/به میدان وفا یارم چنان آمد که من خواهم
- خاقانی (غزلیات)/به یکی نامهی خودم دریاب
- خاقانی (غزلیات)/پای گریز نیست که گردون کمانکش است
- خاقانی (غزلیات)/پردهی نو ساخت عشق، زخمهی نو در فزود
- خاقانی (غزلیات)/پشت پایی زد خرد را روی تو
- خاقانی (غزلیات)/پیش صبا نثار کنم جان شکوفهوار
- خاقانی (غزلیات)/پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
- خاقانی (غزلیات)/تا بیش دل خراب داری
- خاقانی (غزلیات)/تا جهان است از جهان اهل وفائی برنخاست
- خاقانی (غزلیات)/تا جهان است از جهان اهل وفایی برنخاست
- خاقانی (غزلیات)/تا چند ستم رسیده باشم
- خاقانی (غزلیات)/تا حلقههای بهم برشکستهای
- خاقانی (غزلیات)/تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
- خاقانی (غزلیات)/تا لوح جفا درست کردی
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من
- خاقانی (غزلیات)/تا مرا عشق یار غار افتاد
- خاقانی (غزلیات)/تا من پی آن زلف سرافکنده همی دارم
- خاقانی (غزلیات)/تاطرف کلاه برشکستی
- خاقانی (غزلیات)/تب دوشین در آن بت چون اثر کرد
- خاقانی (غزلیات)/تبها کشم از هجر تو شبهای جدائی
- خاقانی (غزلیات)/ترک خواهش کن و با راحت و آرام بخسب
- خاقانی (غزلیات)/ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من
- خاقانی (غزلیات)/تعاطی الکاس من شان الصبوح
- خاقانی (غزلیات)/تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو
- خاقانی (غزلیات)/تو را افتد که با ما سر برآری
- خاقانی (غزلیات)/تو را در دوستی رائی نمیبینم، نمیبینم
- خاقانی (غزلیات)/تو را نازی است اندر سر که عالم بر نمیتابد
- خاقانی (غزلیات)/تیره زلفا بادهی روشن کجاست
- خاقانی (غزلیات)/جام می تا خط بغداد ده ای یار مرا
- خاقانی (غزلیات)/جان از تنم برآید چون از درم درآئی
- خاقانی (غزلیات)/جان بخشمت آن ساعت کز لب شکرم بخشی
- خاقانی (غزلیات)/جانا ز سر مهر تو گشتن نتوانم
- خاقانی (غزلیات)/جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
- خاقانی (غزلیات)/جو به جو عشقت شمار دم زدن بر من گرفت
- خاقانی (غزلیات)/چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت
- خاقانی (غزلیات)/چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد
- خاقانی (غزلیات)/چشم ما بر دوخت عشق و پردهی ما بردرید
- خاقانی (غزلیات)/چو به خنده بازیابم اثر دهان تنگش
- خاقانی (غزلیات)/چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
- خاقانی (غزلیات)/چون تلخ سخن رانی تنگ شکرت خوانم
- خاقانی (غزلیات)/چون زلف یار گیرم دستم به یارب آید
- خاقانی (غزلیات)/چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
- خاقانی (غزلیات)/چه روح افزا و راحت باری ای باد
- خاقانی (غزلیات)/چه کرد این بنده جز آزاد مردی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردم کاستین بر من فشاندی
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام بجای تو که نیستم سزای تو
- خاقانی (غزلیات)/چه کردهام که مرا پایمال غم کردی
- خاقانی (غزلیات)/چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
- خاقانی (غزلیات)/چه نشینم که فتنه بر پای است
- خاقانی (غزلیات)/حاشا که مرا جز تو در دیده کسی باشد
- خاقانی (غزلیات)/حدیث توبه رها کن سبوی باده بیار
- خاقانی (غزلیات)/حصن جان ساز در جهان خلوت
- خاقانی (غزلیات)/خار غم تو گل طرب دارد
- خاقانی (غزلیات)/خاک بغداد در آب بصرم بایستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک توام مرا چه خوری خون به دوستی
- خاقانی (غزلیات)/خاک شدم در تو را آب رخم چرا بری
- خاقانی (غزلیات)/خاکم که مرا منی نیابی
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم به گرد وصالش کجا رسد
- خاقانی (غزلیات)/خاکی دلم که در لب آن نازنین گریخت
- خاقانی (غزلیات)/خرمی کان فلک دهد غم دان
- خاقانی (غزلیات)/خستهام نیک از بد ایام خویش
- خاقانی (غزلیات)/خطی بر سوسن از عنبر کشیدی
- خاقانی (غزلیات)/خود لطف بود چندان ای جان که تو داری
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش از عشق تو جانی میکنم
- خاقانی (غزلیات)/خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا
- خاقانی (غزلیات)/خون دلم مخور که غمان تو میخورم
- خاقانی (غزلیات)/خونریزی و نندیشی، عیار چنین خوشتر
- خاقانی (غزلیات)/خوی او از خامکاری کم نکرد
- خاقانی (غزلیات)/خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت
- خاقانی (غزلیات)/خیال روی توام غمگسار و روی تو نه
- خاقانی (غزلیات)/خیز تا رخت دل براندازیم
- خاقانی (غزلیات)/خیز و به ایام گل بادهی گلگون بیار
- خاقانی (غزلیات)/دارم سر آنکه سر برآرم
- خاقانی (غزلیات)/داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی
- خاقانی (غزلیات)/در این عهد از وفا بوئی نمانده است
- خاقانی (غزلیات)/در جهان هیچ سینه بیغم نیست
- خاقانی (غزلیات)/در خوشاب را لبت سخت خوش آب میدهد
- خاقانی (غزلیات)/در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده
- خاقانی (غزلیات)/در سایهی غم شکست روزم
- خاقانی (غزلیات)/در سینه نفس چنان شکستم
- خاقانی (غزلیات)/در صبوح آن راح ریحانی بخواه
- خاقانی (غزلیات)/در عشق تو عافیت حرام است
- خاقانی (غزلیات)/در عشق داستانم و بر تو به نیم جو
- خاقانی (غزلیات)/در عشق ز تیغ و سر نیندیشم
- خاقانی (غزلیات)/در عشق، فتوح چیست؟ دانی
- خاقانی (غزلیات)/در یک سخن آن همه عتیبش بین
- خاقانی (غزلیات)/درآ کز یک نظر جان تازه کردی
- خاقانی (غزلیات)/درا تا سیل بنشانم ز دیده
- خاقانی (غزلیات)/درد دل گویم از نهان بشنو
- خاقانی (غزلیات)/درد زده است جان من میوهی جان من کجا
- خاقانی (غزلیات)/دردی است درد عشق که درمان پذیر نیست
- خاقانی (غزلیات)/دردی که مرا هست به مرهم نفروشم
- خاقانی (غزلیات)/دست از دو جهان کشیده خواهم
- خاقانی (غزلیات)/دست قبا در جهان نافه گشای آمده است
- خاقانی (غزلیات)/دشوار عشق بر دلم آسان نمیکنی
- خاقانی (غزلیات)/دل از آن دلستان به کس نرسد