رده:بدایع سعدی
«بدایع» یکی از دستهبندیهای رایج در خصوص غزلیات سعدی است. این غزلیات مربوط به دوران میانسالی و پختگی سعدی هستند و در کنار «طیبات»، هم شور و شعف جوانی و هم زهد و عرفان را در بر میگیرند.
صفحهها در ردهٔ «بدایع سعدی»
۲۰۰ صفحۀ زیر در این رده هستند؛ این رده در کل ۳۹۴ صفحه دارد.
(صفحهٔ قبلی) (صفحهٔ بعدی)ک
- کلیات سعدی/غزلیات/آب حیات منست خاک سر کوی دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/آخر ای سنگ دل سیم زنخدان تا چند
- کلیات سعدی/غزلیات/آخر نگاهی بازکن وقتی که بر ما بگذری
- کلیات سعدی/غزلیات/آفرین خدای بر جانت
- کلیات سعدی/غزلیات/آن کس که از او صبر محالست و سکونم
- کلیات سعدی/غزلیات/آن که دل من چو گوی در خم چوگان اوست
- کلیات سعدی/غزلیات/آن نه عشقست که از دل به دهان میآید
- کلیات سعدی/غزلیات/آنک از جنت فردوس یکی میآید
- کلیات سعدی/غزلیات/آه اگر دست دل من به تمنا نرسد
- کلیات سعدی/غزلیات/اخترانی که به شب در نظر ما آیند
- کلیات سعدی/غزلیات/از این تعلق بیهوده تا به من چه رسد
- کلیات سعدی/غزلیات/از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد
- کلیات سعدی/غزلیات/از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر به تحفه جانان هزار جان آری
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر سروی به بالای تو باشد
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر مانند رخسارت گلی در بوستانستی
- کلیات سعدی/غزلیات/اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
- کلیات سعدی/غزلیات/اگرم حیات بخشی و گرم هلاک خواهی
- کلیات سعدی/غزلیات/امروز چنانی ای پری روی
- کلیات سعدی/غزلیات/امروز در فراق تو دیگر به شام شد
- کلیات سعدی/غزلیات/امشب آن نیست که در خواب رود چشم ندیم
- کلیات سعدی/غزلیات/امیدوارم اگر صد رهم بیندازی
- کلیات سعدی/غزلیات/ای باد صبحدم خبر دلستان بگوی
- کلیات سعدی/غزلیات/ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری
- کلیات سعدی/غزلیات/ای به دیدار تو روشن چشم عالم بین من
- کلیات سعدی/غزلیات/ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
- کلیات سعدی/غزلیات/ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی
- کلیات سعدی/غزلیات/ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
- کلیات سعدی/غزلیات/ای رخ چون آینه افروخته
- کلیات سعدی/غزلیات/ای صبر پای دار که پیمان شکست یار
- کلیات سعدی/غزلیات/ای صورتت ز گوهر معنی خزینهای
- کلیات سعدی/غزلیات/ای طراوت برده از فردوس اعلا روی تو
- کلیات سعدی/غزلیات/ای کاب زندگانی من در دهان توست
- کلیات سعدی/غزلیات/ای که از سرو روان قد تو چالاکترست
- کلیات سعدی/غزلیات/ای که به حسن قامتت سرو ندیدهام سهی
- کلیات سعدی/غزلیات/ای که شمشیر جفا بر سر ما آختهای
- کلیات سعدی/غزلیات/این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/اینان مگر ز رحمت محض آفریدهاند
- کلیات سعدی/غزلیات/با جوانی سرخوشست این پیر بی تدبیر را
- کلیات سعدی/غزلیات/با همه مهر و با منش کینست
- کلیات سعدی/غزلیات/بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم
- کلیات سعدی/غزلیات/بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/بخت آیینه ندارم که در او مینگری
- کلیات سعدی/غزلیات/بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند
- کلیات سعدی/غزلیات/بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی
- کلیات سعدی/غزلیات/بزرگ دولت آن کز درش تو آیی باز
- کلیات سعدی/غزلیات/بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
- کلیات سعدی/غزلیات/بگذشت و بازم آتش در خرمن سکون زد
- کلیات سعدی/غزلیات/به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
- کلیات سعدی/غزلیات/به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
- کلیات سعدی/غزلیات/به حدیث درنیایی که لبت شکر نریزد
- کلیات سعدی/غزلیات/بهار آمد که هر ساعت رود خاطر به بستانی
- کلیات سعدی/غزلیات/بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست
- کلیات سعدی/غزلیات/تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
- کلیات سعدی/غزلیات/تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم
- کلیات سعدی/غزلیات/تا حال منت خبر نباشد
- کلیات سعدی/غزلیات/تا خبر دارم از او بیخبر از خویشتنم
- کلیات سعدی/غزلیات/تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/تا کی ای آتش سودا به سرم برخیزی
- کلیات سعدی/غزلیات/تا کی ای دلبر دل من بار تنهایی کشد
- کلیات سعدی/غزلیات/ترحم ذلتی یا ذا المعالی
- کلیات سعدی/غزلیات/تعالی الله چه رویست آن که گویی آفتابستی
- کلیات سعدی/غزلیات/تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
- کلیات سعدی/غزلیات/تو با این لطف طبع و دلربایی
- کلیات سعدی/غزلیات/تو پری زاده ندانم ز کجا میآیی
- کلیات سعدی/غزلیات/تو در کمند نیفتادهای و معذوری
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را سریست که با ما فرو نمیآید
- کلیات سعدی/غزلیات/تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود
- کلیات سعدی/غزلیات/چرا به سرکشی از من عنان بگردانی
- کلیات سعدی/غزلیات/چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
- کلیات سعدی/غزلیات/چو ترک دلبر من شاهدی به شنگی نیست
- کلیات سعدی/غزلیات/چو نیست راه برون آمدن ز میدانت
- کلیات سعدی/غزلیات/چه خوش بود دو دلارام دست در گردن
- کلیات سعدی/غزلیات/چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزت
- کلیات سعدی/غزلیات/چه رویست آن که پیش کاروانست
- کلیات سعدی/غزلیات/چه سروست آن که بالا مینماید
- کلیات سعدی/غزلیات/چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
- کلیات سعدی/غزلیات/چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
- کلیات سعدی/غزلیات/چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
- کلیات سعدی/غزلیات/چه لطیفست قبا بر تن چون سرو روانت
- کلیات سعدی/غزلیات/حدیث یا شکرست آن که در دهان داری
- کلیات سعدی/غزلیات/حسن تو دایم بدین قرار نماند
- کلیات سعدی/غزلیات/حناست آن که ناخن دلبند رشتهای
- کلیات سعدی/غزلیات/خسرو آنست که در صحبت او شیرینیست
- کلیات سعدی/غزلیات/خواب خوش من ای پسر دستخوش خیال شد
- کلیات سعدی/غزلیات/خورشید زیر سایه زلف چو شام اوست
- کلیات سعدی/غزلیات/خوش بود یاری و یاری بر کنار سبزه زاری
- کلیات سعدی/غزلیات/خوشست درد که باشد امید درمانش
- کلیات سعدی/غزلیات/خیال روی توام دوش در نظر میگشت
- کلیات سعدی/غزلیات/دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
- کلیات سعدی/غزلیات/دل دیوانگیم هست و سر ناباکی
- کلیات سعدی/غزلیات/دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
- کلیات سعدی/غزلیات/دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند
- کلیات سعدی/غزلیات/دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
- کلیات سعدی/غزلیات/دلم دل از هوس یار بر نمیگیرد
- کلیات سعدی/غزلیات/دلی که دید که پیرامن خطر میگشت
- کلیات سعدی/غزلیات/دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
- کلیات سعدی/غزلیات/دی به چمن برگذشت سرو سخنگوی من
- کلیات سعدی/غزلیات/دیدم امروز بر زمین قمری
- کلیات سعدی/غزلیات/دیگر به کجا میرود این سرو خرامان
- کلیات سعدی/غزلیات/رفتی و همچنان به خیال من اندری
- کلیات سعدی/غزلیات/رفیق مهربان و یار همدم
- کلیات سعدی/غزلیات/روز برآمد بلند ای پسر هوشمند
- کلیات سعدی/غزلیات/ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/ز هر چه هست گزیرست و ناگزیر از دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/زنده بی دوست خفته در وطنی
- کلیات سعدی/غزلیات/زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست
- کلیات سعدی/غزلیات/ساعتی کز درم آن سرو روان بازآمد
- کلیات سعدی/غزلیات/ساقی بده آن کوزه یاقوت روان را
- کلیات سعدی/غزلیات/سخت زیبا میروی یک بارگی
- کلیات سعدی/غزلیات/سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
- کلیات سعدی/غزلیات/سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
- کلیات سعدی/غزلیات/سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
- کلیات سعدی/غزلیات/سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد
- کلیات سعدی/غزلیات/سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
- کلیات سعدی/غزلیات/سرمست بتی لطیف ساده
- کلیات سعدی/غزلیات/سرو ایستاده به چو تو رفتار میکنی
- کلیات سعدی/غزلیات/سروقدی میان انجمنی
- کلیات سعدی/غزلیات/سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
- کلیات سعدی/غزلیات/سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
- کلیات سعدی/غزلیات/شادی به روزگار گدایان کوی دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/شکست عهد مودت نگار دلبندم
- کلیات سعدی/غزلیات/صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
- کلیات سعدی/غزلیات/عشرت خوشست و بر طرف جوی خوشترست
- کلیات سعدی/غزلیات/عشق جانان در جهان هرگز نبودی کاشکی
- کلیات سعدی/غزلیات/عشق در دل ماند و یار از دست رفت
- کلیات سعدی/غزلیات/عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم
- کلیات سعدی/غزلیات/فراق دوستانش باد و یاران
- کلیات سعدی/غزلیات/فراق را دلی از سنگ سختتر باید
- کلیات سعدی/غزلیات/قیامت باشد آن قامت در آغوش
- کلیات سعدی/غزلیات/کاش کان دلبر عیار که من کشته اویم
- کلیات سعدی/غزلیات/کبر یک سو نه اگر شاهد درویشانی
- کلیات سعدی/غزلیات/کدام چاره سگالم که با تو درگیرد
- کلیات سعدی/غزلیات/کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
- کلیات سعدی/غزلیات/کس این کند که دل از یار خویش بردارد
- کلیات سعدی/غزلیات/کس این کند که ز یار و دیار برگردد
- کلیات سعدی/غزلیات/کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
- کلیات سعدی/غزلیات/کمان سخت که داد آن لطیف بازو را
- کلیات سعدی/غزلیات/که دست تشنه میگیرد به آبی
- کلیات سعدی/غزلیات/کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
- کلیات سعدی/غزلیات/گر برود به هر قدم در ره دیدنت سری
- کلیات سعدی/غزلیات/گر جان طلبی فدای جانت
- کلیات سعدی/غزلیات/گر درون سوختهای با تو برآرد نفسی
- کلیات سعدی/غزلیات/گر دست دهد هزار جانم
- کلیات سعدی/غزلیات/گر کسی سرو شنیدست که رفتست اینست
- کلیات سعدی/غزلیات/گر ماه من برافکند از رخ نقاب را
- کلیات سعدی/غزلیات/گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
- کلیات سعدی/غزلیات/گرم راحت رسانی ور گزایی
- کلیات سعدی/غزلیات/گرم قبول کنی ور برانی از بر خویش
- کلیات سعدی/غزلیات/گفتم به عقل پای برآرم ز بند او
- کلیات سعدی/غزلیات/گفتم مگر به خواب ببینم خیال دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/گواهی امینست بر درد من
- کلیات سعدی/غزلیات/لاابالی چه کند دفتر دانایی را
- کلیات سعدی/غزلیات/ما به روی دوستان از بوستان آسودهایم
- کلیات سعدی/غزلیات/ما گدایان خیل سلطانیم
- کلیات سعدی/غزلیات/مجنون عشق را دگر امروز حالتست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا از آن چه که بیرون شهر صحراییست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا به عاقبت این شوخ سیمتن بکشد
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرا خود با تو چیزی در میان هست
- کلیات سعدی/غزلیات/مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید
- کلیات سعدی/غزلیات/مشتاق توام با همه جوری و جفایی
- کلیات سعدی/غزلیات/مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
- کلیات سعدی/غزلیات/معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
- کلیات سعدی/غزلیات/مگر دگر سخن دشمنان نیوشیدی
- کلیات سعدی/غزلیات/مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
- کلیات سعدی/غزلیات/مگر نسیم سحر بوی یار من دارد
- کلیات سعدی/غزلیات/من از آن روز که دربند توام آزادم
- کلیات سعدی/غزلیات/من از دست کمانداران ابرو
- کلیات سعدی/غزلیات/من اندر خود نمییابم که روی از دوست برتابم
- کلیات سعدی/غزلیات/من بدین خوبی و زیبایی ندیدم روی را
- کلیات سعدی/غزلیات/من چرا دل به تو دادم که دلم میشکنی
- کلیات سعدی/غزلیات/من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود
- کلیات سعدی/غزلیات/من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
- کلیات سعدی/غزلیات/مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
- کلیات سعدی/غزلیات/میان باغ حرامست بی تو گردیدن
- کلیات سعدی/غزلیات/ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
- کلیات سعدی/غزلیات/نشنیدهام که ماهی بر سر نهد کلاهی
- کلیات سعدی/غزلیات/نگفتم روزه بسیاری نپاید
- کلیات سعدی/غزلیات/نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
- کلیات سعدی/غزلیات/وه که جدا نمیشود نقش تو از خیال من
- کلیات سعدی/غزلیات/هر چه در روی تو گویند به زیبایی هست
- کلیات سعدی/غزلیات/هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
- کلیات سعدی/غزلیات/هر که بی دوست میبرد خوابش
- کلیات سعدی/غزلیات/هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
- کلیات سعدی/غزلیات/هر که سودای تو دارد چه غم از هر که جهانش
- کلیات سعدی/غزلیات/هر که می با تو خورد عربده کرد
- کلیات سعدی/غزلیات/هر که هست التفات بر جانش
- کلیات سعدی/غزلیات/هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی
- کلیات سعدی/غزلیات/هرگز نبود سرو به بالا که تو داری
- کلیات سعدی/غزلیات/هزار سختی اگر بر من آید آسانست
- کلیات سعدی/غزلیات/هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
- کلیات سعدی/غزلیات/همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
- کلیات سعدی/غزلیات/همی زنم نفس سرد بر امید کسی
- کلیات سعدی/غزلیات/یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش
- کلیات سعدی/غزلیات/یار من آن که لطف خداوند یار اوست